مشماهای پر خرت و پرت!

امروز داشتم اون یکی اتاق خونه مون رو جمع و جور می کردم.چنتا مشما پر از سی دی پی دی از قدیم الایام اونجا بود که هیچوقت حوصله نداشت برم ببینم توش چیه.مشماها رو کشیدم بیرون و آوردمشون تو اتاق خودم که وارسی شون کنم.میدونید.من به "چیزهای بی نهایت" علاقه دارم.من عاشق اینترنتم چون بی نهایته.دوست دارم یه خونه بدون شیروونی داشته باشم که شبا برم رو پشت بومش آسمون رو تماشا کنم.چون بی نهایته.از زبان یاد گرفتن خوشم میاد چون هیچوقت تمومی نداره.این مشماها هم,خیلی برام دوست داشتنی بودن.چون اینقدر توشون خرت و پرت بود که عمرا هیچوقت نمیتونستم همشونو مورد بررسی کامل قرار بدم.اینا,مجموعه ای بودن که از ده سال پیش- وقتی کامپیوتر خریدیم- روی هم انباشته شده بودن.توشون همه چیز پیدا میشد.از لینوکس و نرو5 و بازی های عهدبوقی گرفته تا سریال لاست و هزارجور فیلم هالیوودی یا فرانسوی و بعضا پورنو حتی.تازه فقط سی دی نیستن که!کلی چیزای دیگه هم هست!

تا الان یه مشما رو گشتم فقط.اونم خیلی سرسری.تو رو خدا ببینین چی توش پیدا کردم: یه رم ریدر, یه رم 256 دی دی آر وان.یه 512 دی دی آر تو.شیش هفتا کابل اینترنت دایل آپ!بندهای کتونی قبلیم که کلی دنبالش گشته بودم و آخرش بندهای پوتین داداشمو استفاده کرده بودم.بیست تا دی وی دی مجموعه فیلم های قدیمی.یکی دوتا بازی قشنگ.و یه تابلوی خوشکل از فروغ که زدمش به دیوار اتاقم...

سه تا مشمای دیگه دارم هنوز!دوس ندارم تموم شن...


پ ن: مهم ترین اتفاق زندگیم تو این چند روز همین بوده!وگرنه همش یا پشت کامپیوترم یا اینکه میرم بیرون ولگردی.خب نه کلاس انگلیسی هم میرم...

حالم یه ذره بهتره.خیلی غصه داشتم که چطو میخوام درس بخونم موقع دانشگاه ولی ظاهرا دارم به حالت عادی بر می گردم.امیدوارم این روند ادامه داشته باشه.چون اصلا نمیخوام قیافه این آدمایی رو داشته باشم که ناراحتن و منتظرن و فک می کنن قراره یه نفر از آسمون بیاد و نجاتشون بده.از همتون ممنونم که بهم سر میزنین.اینجا- تو بلاگم- هیچوقت احساس تنهایی نکردم.مرسی...

نظرات 13 + ارسال نظر
ستاره جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ب.ظ http://www.ssetare.blogsky.com

سلام
بیشتر پستاتونو خوندم
حس میکردم احتمالا با ۱ادم تقریبا جا افتاده طرفم
وقتی خوندمت دیدم نه انگار ازم بزرگتر نیستی
نوشته هاتون دوس داشتنی بودن بی تعارف
و درباره نظرتون:
من اعتقاد دارم که اسم و ماه تولد رو شخصیت ادما تاثیر میزارن برا همین یکی از ملاکای خودم برا نه گفتن بود.
درسته هرکس ۱جوریه اما ۱سری اشتراکات بینشون وجود داره که گاهی برا ادم ناخوشایندن٬همین.


نه بابا من خامم هنوز
مرسی که وقت گذاشته واسه پستام

racy جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:22 ب.ظ http://f-racy.blogfa.com

سلام اقا فرهاد من ۲ ماه نبودم - نباید یه حالی از ما بپرسی ؟


ببخش من واقعا شرمندم...

belladona شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:02 ب.ظ

اوخ چه تعبیر قشنگی از چیزهای بی نهایت دادی! واقعا منم دوست دارم تو خاطراتم بگردم و گاهی حتی ۱ -۲ ساعت هم وقتمو می گیره ولی من بازم دوست دارم و شاید باور نکنی ولی ۹۹ درصد این خاطراتم و مرور اونا مال قبولی دانشگاه به بعده. از اون زمونا ۱۰ تا آلبوم عکس دارم که ورقشون می زنم و حااااال می کنم. هییییییییییی. حالا تو برو ببینم چیکار می کنی. برو خوش بگذرون و خوش باش و دررررس بخون که الان می تونی همممه رو با هم انجام بدی

امیر یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:16 ب.ظ http://hajvyat.blogfa.com

سلام
چه خوبه گاهی به خاطراتت سر بزنی
همیشه گذشته رو به یاد داشته باش.

خاطرات بعضا به ما یادآوری می کنن که هیچچچچچچچچچی نیستیم!
مرسی بابت حضورت

یه ضعیفه دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ب.ظ

خوشحالم فرهاد که داره اوضاع و احوالت بهتر میشه :)
واقعا خوشحال


باید قوی باشم.مسخره بازی نباید در بیارم دیگه.من مردم ها مثلا!!‌

مهرنوش دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:43 ب.ظ http://tameshki.com

چه خوبه که خودتو تونستی جمع و جوور کنی ..

سعی کن حتی بهتر از روزای قبلت باشی

دلم پوستر فروغ خواست

اینقده پوستر فروغ داریم زیادی!

یه ضعیفه سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:21 ب.ظ http://zaiiife.blogsky.com/

دقیقا ..
خوبه که خودت می دونی

طراوت سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:42 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

سلاااااااااام جناب فرهاد
خوشا به سعادتت! کاش ماهم یه دوتا ازین مشماها داشتیم
اینقده دوست میدارم کشف کنم توش چیه!
خیلی خوش میگذره.
ای بابا...ما فک کردیم مشرف شدی دانشگاه که

دانشگاه که رفتم!
این پست مال 20 بهمنه ها!

racy چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ب.ظ http://f-racy.blogfa.com

سلام اقا فرهاد راستی چه خبر از دانشگاه ؟ خوش میگذره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//////

سلام
خوبه خوش میگذره دانشگاه.فقط ای کاش همکلاسی های پسرم بیشتر بودن,شیش تا پسریم میون بیس سی تا دختر...
البته یه مزیت هایی هم داره این شرایط...

هانیه جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ http://beramata.blogfa.com/

وای!چه خوب...
منم کلی جعبه و کارتن دارم که پر از چیزای قدیمیه!گاهی میرم سراغشون!

یه ضعیفه شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:12 ب.ظ http://zaiiife.blogsky.com/

هنوز تموم نشده گشتن تو اون مشماها فرهاد ؟


بقیه شو حال ندارم نگاه کنم.همینطوری گوشه اتاق افتاده...داداش فرشیدما مثلا!
به زودی یه چیزی مینویسم از دانشگاه...

فوسیس یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ق.ظ

شلام علیکم! ژست افسرده بهت نمیاد! خوب کاری می کنی!

به!ببین کی اومده!
چشم

اینطوری خوبه؟!

صبا دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ب.ظ http://htthttp://www.afaq.blogfa.com

سلام
ممنونم از لطفتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد