* یک وقت هایی توی دل آدم چنان خالی می شود که دیگر حال و حوصله ی هیچ کاری را ندارد.دوست دارد برود توی رختخوابش دراز بکشد و چشمهایش را ببندد.چشمهایش را به این دنیا ببندد و پتو را تا بالای گردنش- شاید هم تا بالای سرش – بالا بکشد و دیگر فکر هیچ چیز را نکند.اصلا ما هرچه می کشیم از دست همین فکر است!فکر تنهایی, فکر بی اهمیت بودن, فکر درک نشدن و اینجور چیزها, عاشقی های دوران طفولیت عقلی و هزار جور فکر دیگر! آنوقت می گویند قدرت تفکر یک مزیت است برای آدم ها!
* یادم است یک زمانی مد شده بود همه از "قانون راز" صحبت می کردند.اینکه مثلا اگر آدم به آن وضعیت ایده آلی که توی خیالش برای خودش دارد فکر کند, تمام کاینات زمین و هوا در جهت رسیدن او به آن وضعیت ایده آل حرکت می کنند. حرف های تاثیرگذاری بود ولی من هیچوقت توی کتم نمی رفت که این قضیه حقیقت داشته باشد.آخر اگر اینطوری است مثلا چرا این همه آدم های عاشق که طرف دوستشان ندارد و آنها فقط در خیال خود با آنها نشست و برخاست می کنند و حرف های رمانتیک می زنند کارشان اوکی نمی شود؟! تنها نتیجه ی تخیلاتشان فقط این است که وقتی طرف را می بینند بیشتر هول می شوند و یک کارهایی می کنند که اوضاع خراب تر می شود و وصال یار بعید تر!
اما این روزها همه اش یک اتفاق هایی می افتد که مرا یاد همان قانون می اندازد و احتمال درست بودن آن! اولش یک روز وقتی که رفتم بانک رفاه حساب باز کنم, اسمم را اشتباهی تایپ کردند توی کامپیوترشان!آن هم چه اشتباهی! به جای فرهاد نوشتند هادی!!!! آخر من نمی دانم این ملت همیشه عاشق چرا حواسشان نیست! دو هفته بعد که رفتم کارتم را بگیرم تازه دوزاری شان افتاد و حالا کارتم باید برود تهران!نیازش هم داشتم.ولی دیگر چاره چیست! از در بانک که بیرون می آمدم گفتم: آخه بد شانسی رو می بینی؟!
چند روز بعد رفتم معاونت دانشگاهمان گواهی اشتغال به تحصیل بگیرم برای سربازی. پرونده ام را گم کرده بودند! هاج و واج مانده بودم که آخر چطور چنین چیزی امکان دارد.مرد های آنجا حدود یک ساعت توی کمد هایشان گشتند اما پرونده ی من نبود که نبود.به خودم گفتم: مگه میشه؟!!! عجب بد شانسی هستی تو!!! کارم انجام نشد.یک هفته ای گذشته بود که زنگ زدند پرونده ات را پیدا کرده ایم...
یکی از فولدر های دوست داشتنی ام از توی هاردم پاک شد.بی دلیل!اصلا نمی توانم پیدایش کنم!
دیروز هم کارت دانشجویی ام بالاخره آمد.شماره شناسنامه ام را اشتباه نوشته بودند رویش!حالا باید باز هم بروم رشت و دنبال کارهایش بدوم!
حالا کلی چیزهای دیگر هم هست که فاکتور گرفته ام...
خلاصه اینکه هیچوقت نگویید بد شانسید. چون که بدتر می شود همه چیز.نگویید هم که خوش شانس هستید چون اصلا تاثیری ندارد!
این مطلب قرار بود غمگینانه باشه نه طنز!
فرهاد به نظرت چی بگیم ؟ :)
البته نه نایاب
اتفاقاتی که برات افتاده چقد عجیب بودن
فقط جالب
نمیدونم والا! حالا حتما باید چیزی بگین؟!
عجیب اصن چه جورم!!! آدم دیگه مایوس میشه آخه شانس دست آدم که نیست بخواد تغییرش بده با سعی و تلاش!!
من که از اولش به این قانون تا حدودی اعتقاد داشتم دکتر... بدم نمیگه خدایی!!! اما خب همه جا هم اثر نداره!!! اما این پستتون خیلی جالب بود خیلی خوشم اومد... یه لاااااااااااااااااایک بزرگ واسه شما
نمیدونم والا! کلا بهتره که آدم خیلی با این قانون خودشو مشغول نکنه چون معلوم نیست به قول شما کجا تاثیر داره کجا تاثیر نداره!
مرسی دکتر
من اینجام فرهاد
من آدرس وبلاگتو ندارم!فک کنم اشتباه تایپ کردی واسم.اون وبلاگ قبلی تم مدل مو شده بود از لینک ها پاک کردم!
امیدوارم پیامم بهت برسه
سلام فرهاد جون خوبی پسر؟ کجایی کم پیدا؟ خوبی خوش میگذره؟ احوالت به کامه؟ این دو خط آخر رو باید قاب کنیم بزنیم به دیوار ٬ خدایی کشف بزرگیه. من ولی هر روز میگم به به و چه چه عجب زندگی توپی که اوضاع از این بی ریخت تر نشه
اعه! سلام بلا خانوم! چه عجب از کلبه ی درویشان گذر کردی


خیلی باحال بود! آره واقعا همینطوریه باید اینطوری گفت تا بدتر نشه اوضاع
اینقده درگیرررررررم
یادته اون موقع میگفتی امیدواری اینقدر کار داشته باشم که بیام گله کنم پیشت؟! الان من تو اون موقعیتم! آقا من بیکاری میخواااااام
ایام به کامه تقریبا.یعنی خب از این به کام تر ممکن نیست.
خیلی پست جالبی نوشتین!
خوشحال میشیم بهمون سر بزنید!
من دیگه تو لینک دوستات نیستم فرهاد خان ؟
الان لینکت می کنم.ولی وبلاگ منم تو لینک دوستات نیستا... آدرس وبلاگی که نوشته ویرگول مال وبلاگ قبلیمه,عوضش کرده بودم.هیچوقت هم که به وبلاگ من سر نمیزنی
مرسییییی
سلام
بشنو ولی باور نکن
دوس داشتی به ما هم سر بزن
هیچ چیز بر وفق مراد نیست
واقعا! :( ما هرچی مرادمون رو پایین هم میاریم شرایط میره پایین تر که مراد بهش نرسه!
بهههههههه می بینم که امتحاناستو و متابولیسم قشر مغزت به خاطر ۱۰۰ واحد ترم یک رفته بالا و از استرس داری می ترکی هار هار هار
ایشالله که موفق باشی تو این امتحانا و بعدیاش
الان تو فرجه ایم ...


استرس که نه ولی واسه فیزیک عمومی یه ذره مضطربم...
اینقده سرم شلووووووووغه!
مرسی.تو هم موفق باشییییی!
ehem ehem .... az unvar ke deactive shodim goftim ye sari ham be inja bezanim
ejaze hast??????????????
بعله بعله بفرمایید داخل دم در بده
پس با اجازه . . .
1% به این فکر نمیکنی همینکه همکلاسی یه آدمی مثل منی بزرگترین شانس زندگیت بوده؟؟؟؟؟ واااای من دیگه از دست شما آدمای قدر نشناس خسته شدم !!! 
)
واقعا از تو بعیدبود!!!!!!!!!!!!! گیر دادی به اون 1میلیمتر بالای لیوانت که خالیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(دکتر قدر و درست نوشتم؟
آره درست نوشتی
فک کنم بدونم کی هستی ها...
خوش به حالت کارت دانشجویی داری!
مگه شما ندارین؟؟
کارته دیگه تازه دوتا دارم الان
فرهاد تو زنده ای
فرهاد تو هم بیا برقص
برای تو هم لازمه بعد اون امتحان های کوفتی
تموم نشده
فرهاد معلوم هس کجایی تو ..بابا یان امتحان های کوفتی هنوز تموم نشده
کلاغ ها خبر آوردن که امتحانات تموم شده ..بعد اون وخت تو داری چیکار می کنی که نیستی
والا خوشی زده زیر دلمو واااااقعا نمیدونم چی بنویسم
تولدت مبارک فرهاد!
مرسی لیلا
nisti chan vaqte
اومدم! دیگه میمونم...