من و فولدر آشنای آهنگ های غمگینم...
و اتاقی که پر است از دود...دارم می سوزانمت عزیزم, تو را در ذهن خود می سوزانم...دودت را باد می برد,خاکسترت هم نصیب خاک می شود,و برای من از تو, تصویری موهوم می ماند و تصوری خیالی...در مثلث باد و خاک من,من خسته از همه بی چیز ترم.من تو را در ذهن خود خلق کردم, نهال بی ریشه ات را آب دادم,دوستت داشتم.برگ های نوجوانت را نوزاش کردم و با خیال خود,به تو شاخ و بال بخشیدم.درخت شدی.تنومند شدی. آه عشق من,قلب من برای عظمتت کوچک بود.در
جانم ریشه دواندی.سینه و زبان و چشم ها و گوش هایم, جایگاه تو شد.به مغز رسیدی.تالاموس ها, جسم پینه ای,لیمبیک و قشر مخ... حالا که تمام مغزم از آن توست,جمجمه ام دارد می ترکد...
اما تو هنوز غایبی.گاهی وقتها فکر می کنم تمام تو,قرار است یک روز از من بیرون بیاید و در یک بدن دیگر خلاصه شود و چشم های مهربانت را, تماشا کنم.و می توانم از تمام دنیا,به تو رو بیاورم و بگویم می خواهمت و تو همانگونه که در جان من درخت شدی, بمانی و من بر تو تکیه کنم از تمام ناراحتی هایم...
اگه رشته م تجربی نبود واقعا نمی تونستم بدونم هیپو هو لمبیکو ..چیست
و این که از اون جایی که کشیدیم بهت توصیه می کنم نکشی
منظورم عاشقی و عاشقیته
خودتو درگیر نکن ..
مثه یه پسر خوب وقتش که شد دست یه دخترو بگیرو بیار تو خونه ت
البته اگه درس متوجه شده باشم این عشق رو
و اگه این عشق زمینی باشه
قلمت رو و حست رو دوس داشتم ..ولی دلمبه حال دلت می سوزه
موفق باشی داداش عزیزفرشید جان
من که دیگه واقعا موندم!حتی نمیدونم چی میخوام...
به خودت فرصت بده متوجه می شی که چی می خوای
فقط به خودت سخت نگیر
قشنگ بود.
خیلی قشنگ بود.
ممنون که اومدی و برای وبلاگم نظر گذاشتی!
مرسی
سلام
مرسی که اومدی
بله نازنین اشعار از خودمه
متن با احساس و قشنگی بود ..
: (
سلااااااااااااااااااااااااااااااااام
بلاگ خومشلی داری
بازم پیشم بیا
فاطمه جون منو
که می شناسی دوست 3 ساله
و ب قشنگی داری
I Love You
من که نفهمیدم فاطمه شمایی,دوست شماست, یا من!
من که با هیچ دختری 3 تا سال دوست نبودم
اشتباه کرفته اید احیانا
فاطمه اگه می شه یه کم درباره ی کره بازیگراش و
خواننده هاش بنویس و عکسشونم بذار لطفا